زندگی بدون تجملات امام خمینی در نجف و مهربانی به یاد ماندنی ایشان با فرزندانشان - خاطرات دختر امام خمینی(س)؛ بخش دهم
تاریخ انتشار: ۱۰ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۶۷۹۲۸۸
پایگاه خبری جماران: در نظر داریم گزیده ای از کتاب خاطرات سرکار خانم فریده مصطفوی، دختر گرامی حضرت امام خمینی(س)، که با عنوان «گذر ایام» توسط انتشارات عروج به چاپ رسیده را در ایام نوروز منتشر کنیم و دهمین بخش از این خاطرات که با عنوان «استقرار در نجف» در صفحه 194 این کتاب به چاپ رسیده را در ادامه می خوانید:
اقامت ما در پشت مرز عراق، همزمان با درگیری میان نیروهای عراقی و کردها شده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بعد از آنکه بالأخره موفق به عبور از مرز شدیم، خودمان را با ماشین به کاظمین رساندیم. بعد از آن سوار ماشین دیگری شده و به سوی نجف به راه افتادیم. زمانی که رو به روی درب منزل آقا از ماشین پیاده شدیم، حجم وصف ناپذیری از شادی در وجودمان موج می زد.
آقا بر سر نماز بودند و داداش در پی اطلاع از ما به گاراژ رفته بودند. زمانی که به خانه وارد شدیم دور تا دور آقا را احاطه کردیم و تمام دلتنگی ها را به دیداری از یاد بردیم. ما سه ماه در نجف مستقر بودیم و برای زیارت کربلا در رفت و آمد. در کربلا نیز فردی منزل خود را با تمامی وسایل و امکانات در اختیار آقا قرار داده بود لذا رفت و آمد به کربلا برایمان آسان می نمود.
یکی از بارزترین ویژگی های منازل عراق، آشپزخانه های بسیار کوچک آن بود. به یاد دارم عرض آشپزخانه منزل آقا در نجف تنها یک متر بود. با تمام این کوچکی، چه آشپزی ها و مهمانداری های مفصلی که در آنجا صورت نمی گرفت و همه اینها به همت مدیریت بی نظیر خانم امکان پذیر گشته بود. حیاط منزل نجف حدودا 20 متر بود. تمام کف حیاط را به حصیر پوشانده بودیم و محل اجتماع همگی ما ر حیاط تعیین شده بود. همزمان با ورود ما به نجف، کلیه خانواده های روحانیون برای دیدار ما آمدند که از جمله آنها می توان به خانواده آیات آقایان خویی، خوانساری، صادقی، خانواده بزرگ خلخالی، شاهرودی، بجنوردی، اشکوری، عسگری، قوچانی، شیرازی، سید محمد روحانی، بروجردی و خانواده شهید صدر به همراه گروهی از طلاب و اعضای دفتر آقا اشاره کرد.
مدیریت اصلی خانه های نجف و کربلا بر عهده خانم بود، اگرچه کارگرها و همچنین ما دخترهان نیز کمک حال بودیم اما با فرماندهی خانم، کلیه کارها انجام می پذیرفت. در منزل کربلا اتاقی که به عنوان بیرونی قرار داده شده بود، همواره مملو از جمعیت بود و رفت و آمدهای بسیاری به آنجا صورت می گرفت. گاهی آقا در آنجا به نماز می ایستادند و تمام جمعیت بلافاصله به ایشان اقتدا می کردند و نمازهای بسیار دلنشینی خوانده می شد.
در تمامی سال های حضور آقا در عراق، ماه رمضان مصادف با تابستان گشته بود. آقا تمام رمضان را روزه می گرفتند و نزدیک به افطار، برنامه پیاده روی و ذکر گفتن خود را روی بام خانه انجام می دادند. در آن دوران کلاس های درس آقا و داداش، از کلاس های پر جمعیت و شلوغی بودند که اکثر طلاب و فضلا در آنها شرکت می کردند. هر زمان آقا برای نماز ظهر و عصر به مسجد می رفتند، جمعیت کثیری به ایشان اقتدا می کردند، ما نیز به صف نمازگزاران می پیوستیم و سعی می کردیم تا کسی متوجه نسبت ما به آقا نشود.
در یکی از سفرها من به همراه فهیمه خانم وارد نجف شدیم. هرچه به کارگرها اطلاع دادیم، حاضر به باز کردن درب خانه به روی ما نشدند. بالأخره آنقدر نشانی از ما گرفتند تا درب را به روی ما باز کردند. از آنجایی که ما بسیار خسته بودیم، به سرعت به خواب رفتیم. زمانی که برای نماز صبح بیدار شدیم متوجه شدیم همگی اهل منزل به کربلا رفته اند. ما دختران همواره عادت داشتیم زمانی که به منزل آقا وارد می شویم، بلافاصله به دیدن ایشان برویم، آقا با دیدن ما، دست های مهربانشان را باز می کردند و تا آنجا که دست هایشان جا داشت، ما را در آغوش می کشیدند و بر سر ما بوسه می زدند. چقدر آن لحظات برایمان شیرین و به یاد ماندنی بود.
منبع: جماران
کلیدواژه: افغانستان سهام عدالت لیگ برتر لیگ قهرمانان مقدماتی جام جهانی واردات خودرو ویروس کرونا امام خمینی گذر ایام خاطرات دختر امام افغانستان سهام عدالت لیگ برتر لیگ قهرمانان مقدماتی جام جهانی واردات خودرو ویروس کرونا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۶۷۹۲۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۳ دهه خدمت در مناطق محروم / بازنشستگی که خوشایند نیست
زوج معلم بجنوردی که ۲۹ سال است در نقاط محروم مرزی خدمت میکنند تا چند ماه دیگر بازنشسته میشوند؛ حضور سه دهه در روستا و خاطرات آن، این زوج را با زندگی شهری غریبه کرده است.
به گزارش خبرگزاری ایمنا از خراسان شمالی، معلم واژهای که هرکس میشنود حس امنیت و اعتماد سرتاپای وجودش را فرامیگیرد و با به یادآوردن مهربانی و تلاشهای آنها اشک از چشمان انسان فرو میریزد.
معلمی شغلی متفاوت است که انتخابش میتواند سبک و نحوه زندگی یک فرد را برای تمام عمر تغییر دهد؛ از ارتباط گسترده با دانشآموزان و والدینشان تا ماندن در جادههای پر از برف روستایی برای رسیدن به مدرسه، اینها خاطراتی هستند که برای معلمهای فداکار ثبت میشود.
به مناسبت روز معلم به سراغ یک زوج خستگیناپذیر فرهنگی رفتیم؛ خانم و آقای رضایی، معلمان با تجربهای که ۲۹ سال است در مناطق محروم و مرزی خراسانشمالی خدمت میکنند و تمام سختیهای آن را به جان خریدهاند.
آنها با روستاهای محروم و دانشآموزانش رفاقتی به درازای یک عمر دارند، رفاقتی که ثمره حضور و اقامتشان در روستا است؛ سی سال زندگی در روستا این زوج معلم را با شهر غریبه کرده است، دیگر حتی بعد از بازنشستگی نیز تمایلی برای زندگی در شهر ندارند.
خانم رضایی میگوید صفا، صمیمیت و سادگی مردم روستا حالمان را خوب میکند، او ترجیح میدهد با مردم و دانشآموزانی زندگی کند که معمولاً معلمها تمایل به ماندن در آنجا ندارند؛ معلمهای جوان هنوز مهر ابلاغشان خشک نشده، سودای رفتن به مناطق مرفه را در سر میپروانند.
۳۰ سال خدمت با یک روز غیبتآقای رضایی و همسرش از سال ۱۳۷۲ از طریق نهضت سوادآموزی، معلمی را شروع کردند و بعد هم معلم رسمی آموزشوپرورش شدند؛ تمام دوران خدمت را با یکدیگر و در یک مدرسه بودهاند، آقای رضایی چند سالی مدیر مدرسه شد، اما همسرش هیچگاه حلاوت کلاسداری را با میز مدیریت عوض نکرده است.
آنها میگویند ما با سیاست و اینکه چه کسی میآید و چه کسی میرود کار نداریم، ما معلم هستیم و تلاش داریم وظیفه اصلیمان را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم.
زن و شوهر گزارش ما، معلمی را شغلی منحصر به فرد میدانند که تفاوتی فاحش با دیگر مشاغل دارد، یک معلم به عنوان الگو و نمونه انسان کامل در پیش چشمان دانشآموزان به نظر میآید و همین مسئولیتش را دوچندان میکند.
خانمرضایی خاطرات زیادی از سالهای ابتدایی معلمی دارد، او میگوید: تا چند سال بعد از شروع به کار معلمی هیچ وسیلهای نداشتیم و بارها در میان برف و باران مجبور شدیم پیاده مسیرها را طی کنیم.
آنها هیچگاه دیر به مدرسه نمیرسند، زیرا با خود عهد بستهاند که هر هفته بعدازظهر جمعه به سمت روستا حرکت و هفته جدید را با طراوت و شادابی و به دور از خستگی شروع کنند.
خانمرضایی در مدت طولانی معلمیاش فقط یک روز غیبت در پرونده کاریاش به ثبت رسانده و باقی ایام همواره و با شوق، عمرش را صرف دانشآموزانش کرده است.
شیرینترین لحظات این زوج معلم زمانی است که دانشآموزان خود را در جایگاههای خوب و متعارف ببینند، بسیاری از کسانی که تا چند سال پیش در کلاسهای آنها مینشستند، امروز معلمانی هستند که راه استاد را در مسیر زیبای تربیت ادامه میدهند.
آنها میگویند اکنون دانشآموزان گذشته ما همچون پدر و مادر برایمان احترام قائلند و هنوز رابطه گرم و صمیمی گذشتهمان را داریم.
خانم رضایی در این ۳۰ سالی که معلم بوده، کلاس اول را بیشتر از همه پایهها تجربه کرده است؛ او ۲۲ سال از عمرش را با نونهالانی گذرانده است که به گفته خودش از باسواد کردن آنها حسی سرشار از لذت میگیرد که برایش قابل توصیف نیست.
آنها ۱۲ سال است که به روستای سوخسوی انقلاب در بخش غلامان آمدهاند و دیگر با دانشآموزان و اهالی آنجا همانند یک خانواده شدهاند. از گشتوگذارهایی که بعدازظهرها با دانشآموزانشان دارند تا رفتن به عروسیها و مراسم شاگردان، شیرینی و حلاوت معلمی را برای آنها دو چندان کردهاست.
خانم رضایی معتقداست حقوق معلمان کم اما با برکت است، او میگوید هیچکس نباید معلمی را به خاطر مسائل مالی انتخاب کند زیرا بیشترین آسیب را میبیند؛ آقای رضایی نیز باورش همین است و حقوق معلمها را متناسب با سختی کارهایشان نمیداند.
آنها چند ماه دیگر بازنشسته میشوند و این موضوع اصلاً برایشان خوشایند نیست؛ خانم رضایی بیشترین نگرانیاش از این است که باقی معلمان مثل آنها برای بچهها و اهالی روستا وقت نگذارند.